1396-07-05 05:28
527
0
44435
مقاله ای علمی از عباسعلی تیموری یانه سری :

نگاهی به نقش فطرت در گذرگاه سیاست

فعال فرهنگی اجتماعی استان گلستان نوشت :فطرت سنگ بنای معارف الهی و گوهر مباحث انسان شناسی است به طوری که حذف آن از مباحث انسان شناسی،موجب فروپاشی ساختمان دانش خواهد شد .

به گزارش گلستان ما ؛ عباسعلی تیموری اینه سری طی مطلبی که برای سایت ارسال کرده نوشته است  :  با سلام خدمت همه ایرانیان علاقه مند و دوستدار ادب ، فرهنگ و هنر
متأسفانه مدتی است مطالب و صحبت هایی در معنا و مفهوم موسیقی در سطح جامع مطرح می شود که با استفاده از ابهامات و تحت تأثیر القائات شیطانی و امیال و هوس های نفسانی  صرفاً با یک بیان مغالطی و بدون هیچ گونه استدلال، دلیل و منطق خردپسندانه ای، موسیقی را درون خون مردمان این دیار قرار دادند و تأسف بار تر اینکه آن را به طبیعت و فطرت انسان ها نسبت دادند.

که البته مطلب تازه ای نیست بلکه به پس مانده های دوران اصلاحات که بارها پنبه آن زده شده است می پردازند، چرا که حیات خود را در برهم زدن این نوع گفتارهای غلط می بینند، لذا حسب وظیفه انسانی و اسلامی و جهت تنویر افکار عزیزان و آماده شدن زمینه برای بازگشت به اصالت اصیل انسانی مطالبی را به عرض می رسانم

فطرت سنگ بنای معارف الهی و گوهر مباحث انسان شناسی است به طوری که حذف آن از مباحث انسان شناسی،موجب فروپاشی ساختمان دانش خواهد شد . لذا استاد شهید آیت الله مطهری فطرت را«ام المعارف» انسانی می داند.

روشن شدن دقیق ابعاد گوناگون  مسأله ی فطرت نیاز به یک بحث تفصیلی و تحلیلی خواهد داشت که در حوصله این مختصر نمی گنجد . اما چاره ای نیست گاهی انسان ملاحظه می کند بی خردان متعصب که همه چیز را از پشت عینک شهوات و امیال نفسانی خود می نگرند و آنچه را که موافق آن نمی یابند و یا مانعی برای رسیدن به خواسته حیوانی خود می دانند، مخالف با طبیعت و فطرت انسانی معرفی می کنند و سوار بر موج احساسات پاک جوانانی که شاید به اقتضای سنشان هنوز توانایی غور در این گونه مسائل را ندارند و تشخیص گوهرهای نابی که درون صدف های علم و تحلیل و استدلال قرار گرفته اند را از بدلیجاتی را که به ظاهر همانند دُرّ واقعی متلألأ اند را ندارند؛ با سرعت به سوی اهداف پلید خود در حرکت اند ،

غافل از اینکه در انتهای حرکت خود در ساحل دریا با سنگ های نفوذ ناپذیر علم و معرفت حقیقی برخورد خواهند کرد که با عنایات الهی ، امواج این انحرافات و شبهات بی پایه و اساس را از هم خواهد پاشید . وبا طلوع آفتاب دانش و حکمت بر ساحل وجود انسان ها شب پره ها و خفاشان ره زن راهی جز فرار نخواهند داشت.

البته باید توجه داشت نباید همه این خنّاسان را به یک چوب راند بلکه در یک تقسیم بندی کلی می توان آن ها را در دو دسته جای داد.

1 ) عده ای خود به همین بدلیجات و گوهرهای تقلبی راضی شده اند و منافع خود را از همین ها تأمین می کنند لذا رنج و الم رسیدن حقایق را بر خود هموار نمی کنند و دیگران را نیز برای رسیدن به درخشش های ظاهری زود گذر غیر پایدار فرا می خوانند تا مباد که کسی گوی سبقت از آنان برباید.

2 ) دسته دوم که با مصاحبت و همنشینی با رهپویان طریق معارف حقه الهی و استعانت از تلاش های شخصی خود به اعماق زمین فرو رفته اند و گنج حقیقی را یافته اند . اما چون آن را فقط برای خود می خواهند و دیگران را مشغول به سفال های شکسته و خاک و خس هایی که در نتیجه استحصال گنج به دست آمده است ، می سازند.طبیعتاً گرد و غبار بر چهره نشسته باز می گردند ؛ اما آن را حاصل تلاش و زحمات خالصانه خود برای کمال و پیشرفت دیگران می خوانند در حالیکه در حال به انحراف کشاندن بندگان خدا از مسیر واقعی و رسیدن به گنج حقیقی می باشند.

با این مقدمه اهمیت و ضرورت دوست و دشمن شناسی ، بصیرت در انتخاب راه و افرادی که به دنبال آنان خواهیم رفت و ... پیش از بیش آشکار و روشن می شود.

اما مسأله فطرت:

فطرت ، از ماده«فطر» است که ابداع و خلق در مفهومش نهفته است ، اما خلق ابتدایی و بدون طرح و نقشه قبلی.

برای فطرت دو معنای عام و خاص می توان در نظر گرفت .

فطرت به معنای خاص که در قران کریم به کار رفته ، همان فطرت توحیدی و الهی انسان است که عبارت از توانایی ذاتی و سرشتی شناخت و گرایش انسان به خداوند می باشد.

اما فطرت عام مجموعه ای از ویژگی های سرشتی نوع انسان که بالقوه در او وجود دارد . این استعدادها و توانایی های سرشتی که فصل ممیز انسان از دیگر موجودات است ، استعدادهایی چون خلاقیت ، حقیقت جویی و ... را در بر می گیرد.

برای دقیق تر شدن بحث باید رابطه مفهوم فطرت با مفاهیم مشابه آن از جمله صبغه ، طبیعت ، سرشت ، غریزه بیان شود .

به عنوان نمونه «طبیعت» دلالت بر ویژگی ذاتی شیء‌ بی جان می کند . تفاوت اشیاء با هم از نظر خواص و آثاری که از خود بروز می دهند مربوط به ویژگی ذاتی و طبیعت آن هاست . مثلا آب و آتش دو جسم بی جان هستند ولی دارای آثار متفاوت اند که این آثار متفاوت معلول طبع یا همان ویژگی ذاتی آن هاست.

و اگر در مورد جان دارها هم به کار رود  ، در آن جنبه هایی است که با بی جان ها مشترک اند ؛ زیرا جان دار ها از ویژگی بی جان ها نیز برخوردارند .

واژه «فطری» در موردی به کار می رود که چیزی مقتضای فطرت یعنی نوع آفرینش موجودی باشد و از این رو امور فطری دارای ویژگی هایی است ؛

1. یکی آن که نیاز به تعلیم و تعلم ندارد

2. و دیگری آن که قابل تغییر و تبدیل نیست

3. می توان به آن افزود و آن اینکه فطریات هر نوعی از موجودات در همه افراد آن نوع یافت می شود ، هرچند قابل ضعف و شدت باشند.

حال سؤال این است که موسیقی کدام یک از این ویژگی های فطری را دارد؟ نیاز به تعلیم و تعلم ندارد یا قابل تغییر و تبدیل نیست یا در همه افراد نوع انسان یافت می شود!

روشن است که هیچ کدام از این ویژگی ها را ندارد . پس با الفاظ بازی نکینم و شعور خود و دیگران را به سخره نگیریم . امور فطری که در مورد انسان به نام فطری نامیده می شود به دو دسته کلی قابل تقسیم است :

یکی شناخت هایی که لازمه وجود انسان است و دیگری میل ها و گرایش هایی که مقتضای آفرینش وی می باشد که می توان به حقیقت جویی ، پرستش ، خلاقیت ، گرایش به کمال مطلق و ... اشاره کرد.

در مورد تعدد گرایش های فطری می توان نظر عرفاء را صائب دانست که انسان یک فطرت اصلی بیشتر ندارد و همه فطرت های دیگر از آن منشعب می شود و ان همان گرایش فطری انسان به کمال مطلق و گریز از نقص می باشد . «انسان بالذات، آنچه در عمق ذاتش در جستجوی آن است؛ رسیدن به کمال مطلق است و به هر درجه ای از کمال که برسد آرام نمی گیرد » ( مرتضی مطهری ، فلسفه تاریخ ، ج 4 ، ص 259 )

انسان آن چنان موجودی است که نمی تواند عاشق محدود باشد ، نمی تواند عاشق فانی باشد ، نمی تواند عاشق شی ای باشد که به زمان ومکان محدود است ، انسان عاشق کمال مطلق است و فطرت انسان خواهان کمال مطلق است و مقتضای فطرت، کمال لا یتناهی است و انسان به هر حدی از کمال که برسد باز کمال بالاتری می طلبد .

حال آیا کمال مطلق وجودی عینی و واقعی در جهان خارج دارد ؟ بر اساس بینش عمیق اسلامی خداوند سبحان خود کمال مطلق و لا یتناهی است و همه خوبی ها و زیبایی ها را به طور اتم و اکمل داراست و او تنها مصداق کمال مطلق است و بر این اساس او خواسته فطرت همه انسان هاست و اگر انسان کمالی را می طلبد در واقع او را می طلبد . زیرا هر کمالی تراوش وجود اوست چون خورشید که هر پرتوی شعاعی از نور اوست .

باید توجه داشت دل نگرانی ها و یأس و اضطراب و پریشانی ها حاصل دوری از کمال مطلق است . بله انسان ها بر اساس فطرت کمال طلبشان به دنبال کمال بی نهایت و گریزان از نقص و کاستی اند ولی در یافتن مصداق این کمال حقیقی و واقعی به خطا می روند و پس از مدتی که به وصال مطلوب و معشوق حقیقی پنداشته خود می رسند افسرده و کسل می شوند.

استاد شهید مرتضی مطهری سِرّ این دل زدگی  را در فطرت جویی کمال مطلق انسان می داند و می فرمایند : « سرّش آن فطرت عجیب انسان است . انسان در عمق فطرت خودش لا یتناهی را می خواهد ، خدا را می خواهد با هر چیزی که انسان ابتدائاً عشق می ورزد ، خیال می کند آن معشوق حقیقی خودش را پیدا کرده است ولی مدتی که با او سرگرم می شود و یک تجربه واقعی روحی روی او انجام می دهد خود روح به او می گوید این او نیست «این او نیست » همان است که ما بیزاری و خستگی و کسالت آوری می نامیم ؛ وقتی ما می بینیم چیزی که این همه آرزویش را داریم به این می رسیم بعد تدریجاً خستگی و کسالت پیدا می کنیم و بعد یک وقت می بینیم به تنفرکشید . این تجربه ای است که فطرت ما روی آن شیء انجام می دهد . بعد از مدتی او به زبان بی زبانی به ما می گوید بلند شو برویم ، این او نیست باید برویم جای دیگر تا خودش را پیدا کنیم. » ( مرتضی مطهری ، آشنایی با قرآن ، جلد 8 ، ص 58 )

حال این سوال مطرح می شود آیا فطرت از مسیر اصلی خود منحرف می شود ؟

استاد مطهری به این سوال در دو سطح پاسخ گفته اند .

پاسخ نخست : برای مخاطبان نسبتا عامی اینکه بله فطرت مانند موجودات دیگر بیمار می شود و خوب کار نمی کند . «وجدان ما مانند هر چیز دیگری در هنگام سلامت خوب کار می کند  و در هنگام انحراف عوضی » ( مرتضی مطهری ، اسلام ومقتضیات زمان ، ج 1 ، ص 400 )

پاسخ دوم که با رویکرد فلسفی و تخصصی به بحث فطرت پرداختند ، بیان می کنند این فطرت نیست که منحرف می شود بلکه انسان است که از فطرت منحرف می شود ( مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی 5 ، جامعه و تاریخ ، ص 54 ) انسان وقتی از عوامل درونی ای مانند نفس اماره و خواهش های نفسانی و عوامل بیرونی ای مانند شرایط محیطی  و اجتماعی تأثیر می پذیرد از فطرت اولیه اش انحراف می یابد .

حال اگر فرد در این مسیر انحرافی گام های عملی بر دارد ، مدت ها در این مسیر  راه را طی کند و بر تصمیم خود اصرار و لجاجت بورزد ، دروغ بگوید ، شکم را انبار مال حرام گرداند ، بی تهمت و غیبت روز بر او نگذرد ، در مخالفت با اولیاء الهی از هیچ کوششی دریغ نکند این انحراف تثبیت می شود ، کم کم فطرت در زیر غبار غفلت مدفون می گردد .

به نظر کاملا روشن شد که مقتضای فطرت چه چیزی می باشد و با هوچی گری و فرار به جلو نمی توان بین متدینان و هنر و زیبایی فاصله انداخت چرا که آن کمال مطلق که همه ی ما به دنبال او هستیم «جمیل ٌ و یحب ّ الجمال» است .

پس خواهشا تمایلات غریزی و شهوات حیوانی سرکش خود را که شما را به حضیض مادیت و شهوات و شُرور فرا برده است رنگ  آمیزی نکنید و به عنوان فطرت پاک انسانی ارائه ندهید . اگر با تأمل در این نوشته غبار نشسته بر فطرت شما کمتر شد که هدف ما نیز همین است ، الحمدلله ، پس باز گردید و پیروزمندانه غبار جهل و غرور و نخوت را هم کنار بگذارید و بر فطرت پاک واصیل خود قدم بگذارید که«ان الله یحب التوابین»  واگر زنگاری است کهنه  قدیمی و مانده که ما را یارای زدودن آن نیست از خداوند توفیق بازگشت و هدایت شما را خواهانیم .

واگر حقیقت برایتان روشن است اما آن را در تضاد با منافع خود می بینید خواهشا جسارت داشته باشید و اعلان کنید که این نتیجه امیال و شهوات حیوانی ماست نه مقتضای فطرت پاک انسانی.

 نکته آخر اینکه هیچ گاه آنچه در بستر اجتماعی توده مردم یک جامعه رواج پیدا می کند به قول آقایان فولکلوریک - بر فرض اصل ثبوت ان که خود محل مناقشه است - دلیل بر صحت و حقانیت ان نمی باشد همان طور که در قرآن کریم خداوند متعال در آیات متعدد از جمله (بقره 170 - مائده 104 - اعراف 28 و ... ) به این معنا اشاره می کند که وقتی پیامبر اسلام کفار و اعراب جاهلی را به اسلام و دین حق دعوت می کند . آن ها در رد و نپذیرفتن فرمایش پیامبر چنین استدلال می کردند که ما چون آباء و پدران خود را بر این راه و روش (کفر و جهالت) یافتیم از آن بر نمی گردیم که قرآن بلافاصله این منطق خرافی و سست را با این عبارت رسا و بلیغ محکوم می کند « او لو کان آباءهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون »

اصولا پیروی از پیشینیان و آنچه در جامعه رواج یافته است به این صورت باشد که انسان عقل و فکر خود را دربست در اختیار آن ها بگذارد این کار نتیجه ای جز عقب گرد و ارتجاع نخواهد داشت ؛ ولی متاسفانه این طرز فکر جاهلی هنوز در میان بسیاری از افراد و ملت ها حکومت می کند و یک مشت آداب و سنن خرافی را به عنوان اینکه آثار پیشینیان است بدون چون و چرا می پذیرند و لفافه های فریبنده ای همچون حفظ ملیت و اسناد تاریخی یک ملت بر آن می پوشانند.

البته مانعی نیست که نسل های آینده آداب و سنت های اجتماعی گذشتگان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند و آنچه با عقل و منطق سازگار است با نهایت احترام حفظ کنند و آنچه خرافه و موهوم و بی اساس است دور بریزند .

با این بیان روشن گردید صرف فرهنگ عامه و بومی بودن دلیلی بر صحت و حقانیت آن نمی باشد.

در پایان آرزوی عزت و سربلندی و رسیدن به کمالات بلند انسانی را برای همه هموطنان بزرگوار خواستارم .

انتهای پیام /

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.